تبلیغ

دانلود بازی کامپیوتر

.

دانلود انیمیشن دوبله فارسی

.



لینک های خراب را در قسمت نظرات گزارش دهید. (در کمترین زمان ممکن اصلاح میشود.)
📚 مجله نت پاک

دراویش گنابادی چه کسانی هستند؟

امتیاز یادت نره

دراویش گنابادی و کشمکش با حکومت ایران قطب دراویش گنابادی فرقه شناسی دراویش گنابادی چرا «دراویش» ایرانی پلیس های تهرانی را کشتند؟ دراویش چه کسانی هستند در ویش یعنی چه تحقیق در مورد دراویش – درویش چه فرقه ای هستند مقاله کامل در مورد درویش ها – آشوب دراویش تهران یا گناباد – نت پاک و دراویش گنابادی فرقه صوفی – صوفیان چه کسانی هستند؟ اعتقاد صوفیان

دراویش گنابادی چه کسانی هستند؟

دراویش کیستند؟

به طور کلی دراویش متعلق به فرقه اهل حق هستند. اهل حق خودشان را یکی از فرقه های وابسته به شیعه به شمار می آورند.

طوایف اهل حق نام های مختلفی دارند: اهل حق، اهل سر، یارسان، نصیری، علی اللهی.

از نشانه‏ های ظاهری و خاص اهالی حق می توان به «شارب‏» بودن آنها اشاره کرد.

netpaak.ir telegram دراویش گنابادی چه کسانی هستند؟
دانلود فیلم و سریال در upko آپکو

شارب به کسی گفته می شود که موی سبیل خود را نمی‏زنند، تا بلند شود و لب بالا را بپوشاند. آنان «شارب‏» را معرف مسلک حقیقت می‏دانند، و معتقدند که شاه ولایت علی (ع) نیز شارب خود را نمی‏زده است.

از ظاهر اهالی حق که بگذریم مذهب آنها، مجموعه ‏ای است از آراء و عقاید که تحت تاثیر افکار اسلامی، زردشتی و یهودی و مسیحی و مهرپرستی و مانوی و هندی و افکار فلاسفه قرار گرفته است. دین آنها سرشار از اسرار است و عقایدشان آمیخته‏ ای از اعتقادات «مانوی‏» ، و ادیان کهن «ایرانی‏» ، و مذهب «اسماعیلی‏» ، و «تناسخ هندی‏» و دیگر ادیان سری است.

گنابادی ها چه فکر می کنند؟

گنابادی نعمت اللهی نام فرقه دیگری از اهالی حق است.  گنابادی ها خود را فرقه ناجیه می داند و داعیه این را دارند که تنها راهی که از اسلام واقعی مانده آنها هستند. سیر سلوک حقیقی را مختص خود دانسته و بقیه مسلمانان همه راه را به خطا رفته اند.

آنها خود را جانشین و نائب حضرات معصومین دانسته و به صورت کنایه وار در برخی از کتب و سخنانشان حتی خود را تا حد ائمه معصومین رسانده اند. آنها لفظ صوفیه را وارد شیعیان  کرده اند و به همین ترتیب از لفظ تصوف، صوفی و مولی تفسیر به خود کردند.

به گزارش خبر فوری، بیشتر دراویش گنابادی در شهرستان بیدخت در نزدیکی گناباد از شهرستانهای استان خراسان رضوی ساکن هستند.

 

بسیاری از محققین، سلسله‌ نعمت اللهی که امروزه به شاخه‌های متعدد منشعب شده است را دنباله‌ فرقه‌ بصریه (حسن بصری) ، طائیه (داوود طائی)، معروفیه (معروف کرخی)، جنیدیه (جنید بغدادی) و بربریه (شیخ صالح بربری) که همگی اموی بوده‌اند، می‌دانند ولی اکثراً معتقدند سر سلسله‌ی آنان «معروف بن فیروزان کرخی نصرانی زاده» است. طبق داستان‌هایی که دراویش ساخته‌اند، او در کودکی از مکتب معلم مسیحی خود فرار نمود و به امام رضا(علیه‌السلام) پناهنده شد و به دست آن حضرت مسلمان گشته و مدتی دربان آن حضرت بود و توسط امام رضا(علیه‌السلام) به مقام قطبیت رسید و خرقه‌ی درویشی از امام رضا(علیه‌السلام) به او رسیده است؛ ولی «نعمت الله ولی» ملقب به «نورالدین» که قطب شانزدهم این سلسله می‌باشد، در سال ۷۳۱ه.ق. در حلب متولد شده است؛ او در اشعارش، سلسله‌ی اقطاب قبل خود را پس از «معروف کرخی» به «داوود طایی» ناصبی، «حبیب عجمی» منحرف و «حسن بصری» اموی و از راه این دشمنان اهل بیت به حضرت علی(علیه‌السلام) می‌رساند. ولی به لحاظ نقش اساسی که شاه نعمت الله ولی در رونق این شاخه از دراویش داشته، به سلسله‌ی نعمت اللهیه معروف شده‌اند. دو موضوع مهم در شناخت انحراف سلسله‌ی نعمت اللهی حایز اهمیت است.

یکی اشرافیت شخص شاه ولی و ارتباط فرزندان او با پادشاهان عیاش هندوستان و بهره برداری استعمارگران انگلیسی از اقطاب متأخر این فرقه در هندوستان و دیگری وجود اقطاب و مشایخ جیره خوار اجانب در این فرقه نظیر «زین العابدین شیروانی» (مست علی‌شاه)، «زین العابدین شیرازی» (رحمت علی‌شاه)، «ظهیر الدوله» (صفا علی‌شاه)، «ملا علی گنابادی» (نور علی‌شاه ثانی) و مشایخ فاسدی نظیر «میرزا آغاسی»، «میرزا نصرالله اردبیلی»،‌«رضاقلی خان» (سراج الملک)، «شیخ عبدالله حائری» (رحمت علی‌شاه) و جلاد معروف رژیم رضاخانی، «عبدالحسین تیمورتاش» می‌باشد. از نفوذ سلسله‌ی نعمت اللهی در دستگاه سیاسی قاجار همین بس که «محمد شاه» قاجار توسط سران این فرقه تربیت شده و در انتقال او به تهران نیز قطب و بعضی مشایخ استعماری و استبداد زده‌ی نعمت اللهی در کنار سفرای روس و انگلیس نقش فعالی داشتند.

استعمال مواد مخدر در بین صوفیان سابقه ی طولانی دارد.حشیش و تریاک جزو لاینفک برنامه های خانقاه ها بوده است.در بسیاری از شاخه های نعمت اللهی بویژه صفیعلیشاهی و مونسعلیشاهی و همچنین فرقه هایی مانند خاکساریه استعمال مواد مخدر سابقه ی طولانی دارد
در حال حاضر فرقه‌ نعمت اللهی گنابادی فعال‌ترین و سیاسی‌ترین شاخه‌ی سلسله‌ی نعمت اللهی در ایران می‌باشد که اقطاب خود را از راه معروف کرخی به امام رضا(علیه‌السلام) رسانده و با این کار منکر امامت چهار امام پس از امام رضا(علیه‌السلام) شده است ولی برای این که کسی آنان را منکر امامت چهار امام پس از امام رضا(علیه‌السلام) نداند، مجدد این شجره نامه را اصلاح نموده و دوازده امام را ریشه‌ی سلسله‌ی خود قرار داده و جنید بغدادی را واسطه‌ی خرقه‌ی خود از امام زمان(عجل‌الله‌تعالی) معرفی کرده‌اند؛ در حالی که شخص شاه نعمت الله ولی که این فرقه به نام اوست، امامت را کنار زده و سلسله‌ی خود را از راه حسن بصری به حضرت علی(علیه‌السلام) رسانده است.

اگر از تمام تناقض‌های یاد شده بگذریم، لازم است بدانیم امام رضا(علیه‌السلام) تمام عمرش در مدینه بوده است و حدود ۳ سال آخر عمر شریف خود را در ایران گذرانده و در ایران دربانی به اسم معروف کرخی نداشته است. معروف کرخی هم تمام عمر ساکن بغداد بوده است به علاوه معروف، ۲ سال زودتر از امام رضا(علیه‌السلام) از دنیا رفته است و نمی‌تواند جانشین و قطب بعد از امام رضا(علیه‌السلام) باشد و مشکل اساسی این است که چگونه فرقه‌ای که ادعای تشیع اثنی عشری داردمی‌تواند امامان بعد از امام رضا(علیه‌السلام) را نادیده گرفته مقام ولایت کلیه را برای یک انسان مجهول الهویه و مسیحی زاده تعریف کند و از طرفی خود را درویش نعمت اللهی بداند و سلسله‌ی اقطاب شاه نعمت الله . را قبول نداشته باشد.

یکی از گروه‌های صوفی فعال در ایران فرقه نعمت اللهی گنابادی است.هر چند نعمت اللهی ها خود به چند فرقه مثل کوثریه. شمسیه.حجت علیشاهی.و غیره تقسیم می گردند از جمله اشکلاتی که به طور کلی بر این فرقه وارد است مواردی است که در ذیل به صورت فهرست وار اشاره می گردد و به امید خدا در ادامه به شرح ان خواهیم پرداخت.

۱-اباحه گری: .ملا سلطان گنابادی موسس گنابادیه میگوید:اصل و حقیقت روح نماز همین ذکر قلبی است که ما داریم ومن خودم که در خانه هستم

نماز نمیخوانم و مسجد هم که میایم برای عوام است.(مقامات العرفاء صفحه ۱۵۲)

۲-بدعت در دین: مساله عشریه که این آقایان اعلام کرده اند و آنرا جایگزین حکم صریح قران در مورد زکات و خمس میدانند.ملا سلطان گنابادی در کتاب نابغه علم و عرفان چاپ تابان ۱۳۳۳صفحه ۲۰۴ میگوید:یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود مغنی زکوه زکوی و از خمس خواهد بود. چه کسی به ایشان اجازه داده حکم صریح قرآن را نقض کند و حکمی جدید اختراع نماید.

۳-غسل اسلام: این غسل علاوه بر اینکه بدعت است توهینی به سایر امت اسلامی است که انها را مسلملن نمیداند.سلطان حسین تابنده در رساله رفع شبهات خود صفحه ۲۱ میگوید:مراد از اسلام در این مورد تسلیم امر الهی شدن است که چون شخص تصمیم و عزم دارد خود را نسبت به شریعت مقدس تسلیم و مطیع محض نماید به این نیت غسلی انجام میدهد و اشکالی ندارد.

این یک بدعت آشکار و اهانت به سایر مذاهب اسلامی است چون معنی این کلام اینست که بقیه تسلیم امر خدا نشده اند و حالا باید مسلمان شوند.تازه در کجای آیات و روایات همچین حکمی است.این از غسل تعمید مسیحیت اخذ شده است.

از جبهه ملی تا قطبیت فرقه گنابادی / نورعلی تابنده کیست؟

نور علی تابنده فرزند محمد حسن تابنده صالح عليشاه، قطب دراويش گنابادي است كه پس از برادرش سطان حسين ملقب به رضا عليشاه و پسر برادرش يعني علي تابنده معروف به محبوب عليشاه به عنوان قطب سي و نهم سلسله نعمت اللهي سلطانعليشاهي گنابادي رسيد.

نور علي تابنده تحصيلات خود را تا دريافت دكتراي حقوق در خارج از كشور ادامه داد. در مقطعي پس از بازگشت به كشور گرايش شديد روشنفکري پيدا كرده و داراي تفكرات ليبرالي شده و به عضويت تشكيلات «جبهه ملي» كه در اول انقلاب به دليل مخالفت صريح با لايحه قصاص توسط امام خميني (ره) حكم به ارتداد آنها صادر شد، مي شود. به دليل آنكه گرايشات روشنفكري او، از طرف خانواده اش به نوعي مخالفت با رژيم شاه تعبير مي شد، مورد مخالفت خانواده تابنده و جريان تصوف كه پيوند تنگاتنگي با دربار پهلوي داشتند، واقع شد، به طوري كه برادرش رضا عليشاه به عنوان قطب فرقه، فرزند خود نور علي تابنده را به عنوان جانشين خود انتخاب مي كند و اعتنايي به بر ادرش نور علي نمي گذارد. .

همچنان نور علي تا بعد از آزادي، هنوز مراحل صوفيانه را در سلسله خانوادگي خود شروع نكرده بود. در اين زمان برادرش رضا عليشاه فوت مي كند و قطبيت به پسرش علي تابنده ملقب به محبوب عليشاه مي رسد و در اين مقطع در اواسط دهه ۷۰ محبوب عليشاه (پسر برادرش) نيز بر اثر عارضه قلبي مي ميرد و از قضا، قطبيت به نور علي تابنده اي كه عاري از تعاليم صوفيانه و درويشي بود، مي رسد!!! او هنوز به عنوان قطب اين فرقه درويشي به حيات خود ادامه مي دهد. وي به گواهي سوابق تحصيلاتي و خانوادگي و اقرار دروايش گنابادي، از سواد اوليه ديني نيز برخوردار نيست، چنانكه در فیلم زیر ناتمبرده در قرائت هر خط از قرآن، چند غلط فاحش اعرابي دارد!

برادر وي يعني سلطانحسين تابنده يا رضا عليشاه گنابادي در زمان رياست خود بر اين فرقه، رابطه بسيار حسنه اي با دربار پهلوي داشت. محمد رضا پهلوي دوبار رسماً به بيدخت رفت و شب را به اتفاق اسدالله علم، وزير سفاك خود و از دوستان تابنده، در منزل او بيتوته كرد. در اين رابطه عكس هاي از ملاقات محمدرضا پهلوي با رضا عليشاه و تعظيم او به شاه پهلوي، موجود است. ارتشبد نصيري رئيس سفاك ساواك كه دست او به خون بسياري از جوانان انقلابي و متدين اين مرزو بوم آلوده بود، از دوستان تابنده و از مريدان اين فرقه درويشي بود. البته اسناد وابستگي و همراهي اقطاب اين فرقه با شاهان ظالم قاجار و پهلوي بسيار زيادتر از اين اجمال است؛ چنانكه مي توان تنها براي نمونه چند مورد ديگر را اشاره كرد، جمله اينكه ميرزا آغاسي از شيوخ فرقه نعمت اللهي و عامل تابلودار استعمار بود كه پس از دسيسه چيني در قتل صدر اعظم باكفايت و دانشمند ايران يعني قائم مقام فراهاني، چندي به نخست وزيري شاگرد سابق خود يعني محمد شاه قاجار رسيد. اسناد رابطه نامشروع اين رئيس خانقاه صوفيه با مهد علياء زن محمد شاه، در تاريخ ثبت است. ظهير الدوله ملقب به صفا عليشاه، داماد ناصرالدين شاه و وزير دربار نيز از اقطاب يكي از اين فرقه هاي نعمت اللهيه بود كه با بنيانگذاري انجمن اخوت، مايه پيوند رسمي دراويش صوفي با لژهاي فراماسونري استعمار شد. عبدالحسين تيمور تاش وزير دربار رضا خان پهلوي و جاسوس پرونده دار روسيه در ايران كه داعيه سلطنت را نيز در سر داشت و عاقبت الامر به اين جرم مورد تصفيه حساب خونين رضا خان واقع شد و به قتل رسيد، از دراويش نعمت اللهي بود. منوچهر اقبال رئيس شرکت ملي نفت ايران نيز گرايش شديد به تصوّف گنابادي داشت. او يكي از دختران خود را به خانواده تابنده مي دهد و يکي ديگر را به خانواده شاه؛ يعني خاندان پهلوي با خانواده تابنده عجين شده و به همين دليل در زمان محمدرضاشاه، قدرت اقبال از وزرا هم بيشتر بود.

بدعتی بنام اجازه نماز؟

یکی از مواردی  که اسلام به آن سفارش زیادی کرده نماز جماعت است. یکی از اهداف آن وحدت مسلمین ویادگیری احکام الهی است. اقطاب صوفیه بویژه گنابادیه وقتی متوجه خطر تابعیت مریدان به مساجد شده و این خود باعث دوری گزینی از تفکرات انحرافی اقطابمی گردید، بدعتی بنام اجازه نماز خلق نمودند به صورتی که شخص ص.فی نمی تواند پشت سر غیر صوفیها نماز بخواند. در حالیکه اهل بیت شرایط بسیار آسانی برای امام جماعت در نظر گرفته اند وبه راحتی میشود نماز را به جماعت اقامه کرد. این مساله اجازه جزو اختراعات صوفیه است وهیچ مبنای شرعی ندارد.آنهم طی مسیری که فقط نور چشمی ها مجوز اقامه نماز برای مردم میگیرند.

البته اجازه دستگیری نیز کمتر از اجازه نماز اشکال ندارد واگر صوفیه خود را حق میدانند باید همه آنها الذین یبلغون رسالات الله باشند نه اینکه موروثی وخانوادگی باشد

حشیش،تریاک و دود در تصوف

استعمال مواد مخدر در بین صوفیان سابقه ی طولانی دارد.حشیش و تریاک جزو لاینفک برنامه های خانقاه ها بوده است.در بسیاری از شاخه های نعمت اللهی بویژه صفیعلیشاهی و مونسعلیشاهی و همچنین فرقه هایی مانند خاکساریه استعمال مواد مخدر سابقه ی طولانی دارد.

مثلا حیرتعلیشاه ناینی جانشین صفی در نامه ای به یکی از صوفیان از ارسال حشیش تشکر می کند. صفاعلیشاه ظهیرالدوله استاد استعمال بنگ و چرس بود و دخترش ولیه حتی در اشعارش از عشق به دود و دم دم می زند. غلامعلیشاه خاکسار در بسیاری از مجالس بساط تریاکش به پا بود و عکسهای او بر سر منقل موجود است. در وقفنامه چندین خانقاه استعمال تریاک و حشیش جزو شرایط وقف است. اگر چه دراویش گنابادی مدعی هستند که در این فرقه استعمال مواد مخدر ممنوع شده اما هنوز مشایخ زیادی از این فرقه مانند محجوبی و..رسما به استعمال مواد مخدر مشغولند. به هر حال برای رسیدن به خلسه و درک مقام صحو نیاز به ابزارهایی بوده که برخی از آنان همین موارد است.

علامه طباطبایی رحمت الله علیه عارف بزرگ و مفسر ارجمند شیعه در المیزان می نویسد: “صوفيه براى سير و سلوک آداب و رسوم خاصى را که در شريعت وجود نداشت به وجود آوردند و راه‌هاى جديدى را پيوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند. تا اينکه به جايى رسيدند که شريعت را در يک طرف ديگر قرار دادند و کارشان به جايى رسيد که در محرمات غوطه‌ور شدند و و اجبات را ترک کردند و در آخر منتهى به تکدى و استعمال بنگ و افيون شدند که اين حالت، آخرين حالت تصوف است که مقام فنا ناميده مى‌شود(محمدحسين طباطبايي، تفسيرالميزان، ج۵، ص ۲۸۲، قم‌:‌انتشارات موسسه نشر اسلامي، بى‌تا)

ظلم به امام زمان ( عج)

هیچ طایفه ای از صوفیه مثل گنابادیها مقام قطب را اینقدر بالا نبرده اند.ادعاهای ملا سلطان گنابادی بسیار در این زمینه عجیب است. در مجمع السعادات پس از کلی تعریف در مقام قطب میگوید:در بیان اینکه هر کس بشناسد امام خود را حاجت به انتظار ظهور حضرت قائم اورا نخواهد بود بوجهی نه در عالم صغیر نه در عالم کبیر (فصل ۸ باب ۴ ص۲۶۹). در سعادتنامه به طالب حضور در وقت تشرف دستور شرک میدهد ومیگوید:چون وارد حضور گردد در کمال عجز وفروتنی که شیوه نیازمندانست صورت بر خاک مذلت گذارد وبه شکرانه این نعمت سجده به جای آورد (ص ۱۶۳). در بشاره المومنین صفحه ۱۹۱ میگوید: اتصال میانه بایع ومشتری حاصل شود که صورتی از رسول یا امام یاشیخ مجاز از طریق باطن به دل بایع شود وهمان است قائم آل محمد؟

آیین التقاطی؟

تصوف التقاطی از آیینهای مختلف وادیان زیادی است.از هر دین وآیینی چیزی اخذ شد وبا اسلام مخلوط گردید تا اینکه آیینی به نام تصوف بنا نهاده شد.برای روشن شدن اذهان به مواردی اشاره میکنیم؟

۱-آیین برهمایی: پرسه وگدایی صوفی مبتدی از آیین برهمایی اخذ شده است(ماللهندص۴۵۳)

۲ـمسیحیت:غسل اسلام گنابادیها از غسل تعمید مسیحیت اخذ شده است(مسیح پیامبر بزرگ ص۱۱۱)

۳-زردشتی: تجسم صورت مرشد یکی از انحرافات صوفیه است.در آیین زردشتی آمده است در حین ذکر پیکر پیر را به دل گیردوچنان داندکه حاظر وناظراستواز فکر پیر غائب نگردد(ریاض السیاحه ص۱۸۱)

۴-آیین میترا: تشرف در صوفیه از تشرف درآیین میترا اخذ شده است(ایین میتراص۲۰۷)

ادعای خدایی؟

اگر درست و با دقت در آثار بسیاری از اقطاب صوفی معاصر دقت کنید به خوبی متوجه خواهید شد که اهل تصوف چه مقامی برای برای خود قائلند.اقطاب ایشان علاوه بر ادعاهای بزرگ نظرات کفر آمیز برخی از نزدیکان خود را درآثار خود برای بزرگ نمودن خود آورده اند.به مطلب زیر ازکتاب خورشید تابنده ص۷۸۴ دقت کنید:

در این کتاب آمده که همت علی یا همان شریعت قمی در وقت بیماری در بستر مرگ رو به سلطان حسین تابنده کرده میگوید:اجازه بدهید از دنیا بروم. نکته اینجاست که : جز مقام شامخ حضرت رسول از کسی برای مرگ اجازه گرفته نشد وکسی حق تصرف نداشت.واگر در مقاطعی اهل بیت عصمت برای کسی عمر طلب نمودند آنهم به اذن خدا و اسباب امامت بود.

قطبیت موروثی

یکی از مباحث مهمی که در تصوف مطرح است مرتبه شخص ومنزلت او برای انتخاب شدن به عنوان قطب است.در قدیم هر کس منزلت بیشتری داشت قطب میشد.اما در برخی از خاندانها این موروثی شده است.در گنابادیه این مقام فامیلی شده است و مثل سلطنت موروثی.در حالیکه در بسیاری از فرقه های دیگر صوفی اقطاب با وجود داشتن فرزند یا برادر بهترین شاگرد خود را انتخاب مینمودند.این اشکال بسیار بزرگی است که باید پاسخ داده شود

صوفی، مذهب بی حدی

ملاعلی گنابادی معروف به نور علیشاه میگوید:صوفی موحد است.موحد غیر محدود است.مذهب در حد است واو روبه بی حدیست (صالحیه حقیقت۲۳۳ص۳۰). سپس درحقیقت۲۴۳صفحه ۳۱۱ میگوید: ابن الوقت وموحد ولامذهب وقلندر به یک معناست. ببینید اینکه علماء اعلام فریاد میزنند که هدف از تصوف رهایی از قید وبند شریعت است واقعا صحیح است. خوب که دقت شود ملاحظه خواهد شد که حرفهایی امثال نور علیشاه با هیج یک از براهین شریعت هم خوانی ندارد. ایشان میگوید مذهب در حد است واو(صوفی)رو به بی حدی است.این علنا اعلام خروج از دایره مذهب است.بعد خود ایشان میگویند ابن الوقت وموحد ولامذهب به یک معناست

این حرفها برای این است که وقتی بر صوفیه نقد میشود بتوانند بگریزند وبگویند ملاک ما مبانی تصوف است نه مذهب.

 ولایت منصوص ومقام علما

یکی از ادعاهای صوفیه بویژه صوفیه گنابادی ادعای منصوص بودن ولایت اقطاب آنان است. اگر کسی با اصطلاحات دینی آشنا باشد معنای نص را بخوبی می فهمد.اینها مدعیند که سلسله ولایتشان نصا به نص به امام می رسد.وبرای خود ولایت منصوص قائلند. البته برای اینکه مورد اشکال مخالفین قرار نگیرند نامی هم ازعلما می آورند اما کدام علماء؟ مثلا آقای نور علی تابنده درحکمی برای شیخیت معروفی نامی می نویسد:در دوران غیبت كبری امام حی بینا ، وظایف شریعتی را باید از علمایی که شرایط آن را بیان فرموده اند ، اخذ کنیم و ولایت و هدایت را از کسانی که منصوص باین امر هستند ، جذب کنیم . علیهذا در این اوان که خدمت فقرای الهی و هدایت جویندگان در سلسله نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی باین بنده کمترین ملقب به مجذوبعلیشاه محول گردیده است. ایشان خود را منصوص به این امر می دانند اما قبلا درباب سلسله نعمت اللهی بحث کردیم چطور می شود سنیهای متعصبی چون جنید بغدادی ویافعی و…که جزو سلاسل این فرقه هستند از امام حکم ولایت داشته باشند. درضمن ایشان می گویند دردوران غیبت کبری این وظیفه محول شده اما همانطور که می دانید اینها معتقدند معروف کرخی وجنید بغدادی درزمان خود ائمه خرقه دریافت نموده اند.

اگر درست و با دقت در آثار بسیاری از اقطاب صوفی معاصر دقت کنید به خوبی متوجه خواهید شد که اهل تصوف چه مقامی برای برای خود قائلند.اقطاب ایشان علاوه بر ادعاهای بزرگ نظرات کفر آمیز برخی از نزدیکان خود را درآثار خود برای بزرگ نمودن خود آورده اند
گناباد کجاست؟

گُناباد مرکز شهرستان گناباد واقع در استان خراسان رضوی است. نام های قبلی این شهر جنابد و گُناپا بوده است. همچنین شهر زیارتی و سیاحتی کاخک نیز در فاصله ۲۵ کیلومتری گناباد قرار دارد. گناباد از رحمت آباد در شرق تا منصوری و زین آباد در غرب و از زیرجان در جنوب تا نوده پشنگ در شمال مشخص شده است.

نظر بزرگان راجع به اهل تصوف

عالم و محقق بزرگ ملاصدرای شیرازی درمورد صوفیه می نویسد:صوفیان تمسک و عمل به قرآن را رها کرده و عقل و شعورخود را تعطیل نموده اند و به گفته های غیبی اقطاب نادان خود هم چون وحی چنگ زده اند. این افراد اهل عمل صالح نیستند و خود را غرق غنا، لهو، لعب و شهوات کرده اند، آنان نزد مریدان احمق خود، ادعای وصول الی الله دارند در حالی که خدا می داند آنان فاجر، منافق و دروغگو هستند. امام خمینی نیز در کتاب چهل حدیث در خصوص علم ستیزی دراویش می نویسد: چون دست دراویش از علوم تهی است، علم را خار طریق و اهل علم را شیطان راه سالک می‌شمارند. این افراد فهمیده یا نفهمیده پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده اند به لفظ مجذوب علی شاه یا محبوب علی شاه حال جذبه و حب دست می دهد و گاه وقاحت را از حد گذرانده و خود را دارای مقام ولایت کلّیه دانسته اند که منشأ آن تکبر، جهل و بی استعدادی آنان است.

آیت الله العظمی مرعشی نجفی می فرمایند: «حادثه ی پیدایش تصوف در اسلام از بزرگ ترین مصیبت هاست، با ورود تصوف در اسلام اساس اسلام ویران شد و در پایه های آن شکاف ایجاد شد. اینجانب پس از بررسی های بسیار و اندیشه ی عمیق در سخنان صوفیان به اهداف آنان پی بردم. من پس از ملاقات با اقطاب صوفیه به این نتیجه رسیدم که نقطه ی آغازین این مصیبت رهبانیت مسیحی است که برخی از سنی مذهبان مانند حسن بصری، شبلی، معروف کرخی، طاووس زهری و جنید بغدادی تصوف را از راهبان مسیحی اخذ نمودند و سپس تصوف به تشیع نیز سرایت نمود.  علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرمایند: «صوفیه براى سیر و سلوک آداب و رسوم خاصى را که در شریعت وجود نداشت به وجود آوردند و راه هاى جدیدى را پیوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند. تا این که به جایى رسیدند که شریعت را کنار گذاشته و در محرمات غوطه ور شدند و واجبات را ترک کردند و در آخر منتهى به تکدى و استعمال بنگ و افیون شدند که این حالت، آخرین حالت تصوف است که مقام فنا نامیده مى شود.»

از التقاط تا پاسداران

به این ترتیب روشن است که دراویش گنابادی از نظر عقیدتی با اما و اگرهای بسیاری روبرو هستند اما افزون بر این باورها، در زمینه امنیتی نیز با برخی دولت‌های بیگانه ارتباطاتی داشته و اخیرا در آشوب‌طلبی نیز تحرکاتی را صورت داده‌اند.

با اینکه حوادث خیابان پاسداران هیچ ارتباطی با برخورد با اندیشه‌های درویشی نداشت اما آدم کشی و سرقت و قتل در این حوادث نشان داد که چطور اشتباهات فکری می تواند به سقوط اخلاقی و سیاسی منتهی شده و افکارعمومی را نسبت به تحرکات فکری – سیاسی موجود بدگمان کند.

منبع:خبر فوری


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا